«…خود ما و قیافهها و صداهامان بهکلی از یادها خواهد رفت؛ اما زجرهامان برای کسانی که بعد از ما زندگی کنند٬ مبدل به شادی خواهد شد… زندگی ما هنوز به آخر نرسیده است. ما زندگی خواهیم کرد! مارش را آنقدر با شادی و نشاط مینوازند که آدم خیال میکند بهزودی خواهد دانست که چرا زندگی میکند٬ که چرا زجر میکشد…»
سه خواهر- آنتوان چخوف- ترجمه سروژ استپانیان
و نمیدام چرا گاه هولمان میدهند که بمیریم . بی مهابا . و من هنوز آمادگی مردن را ندارم . هنوز از طعم خاک بیزارم
من هم!